متن آهنگ نمیدانم محمد قنواتی

نمی دانم چه میخواهم خدایا، به دنبال چه میگردم شب و روز
چه می جوید نگاه خسته ی من، چرا افسرده است این قلب پر سوز
ز جمع آشنایان میگریزم به کنجی می خزم آرام و خاموش
نگاهم غوطه ور در تیرگی ها به بیمار دل خود میدهم گوش
گریزانم از این مردم که با من به ظاهر همدم و یک رنگ هستند
ولی در باطن از فرط حقارت به دامانم دو صد پیرایه بستند
از این مردم که تا شعرم شنیدن به رویم چون گلی خوشبو شکفتند.
ولی آن دم که در خلوت نشستم مرا دیووانه ای بد نام گفتند
دل من ای دل دیووانه من که میسوزی از این ویرانگی ها
مکن دیگر ز دست غیر فریاد خدا را بس کنید دیووانگی ها
گریزانم از این مردم که با من به ظاهر همدم و یک رنگ هستند
ولی در باطن از فرط حقارت به دامانم دو صد پیرایه بستند
از این مردم که تا شعرم شنیدن به رویم چون گلی خوشبو شکفتند
ولی آن دم که در خلوت نشستم مرا دیووانه ای بد نام گفتند


ساتکست منبع متن آهنگ

متن آهنگ تصنیف پنهان چو دل همایون شجریان

متن آهنگ گل یخ کورش یغمایی

متن آهنگ بردی از یادم دلکش و ویگن

متن آهنگ به من عادت کن از یاسین ترکی

متن آهنگ حوالی پاییز از سینا سرلک

متن آهنگ زود گذشت میثم ابراهیمی

متن آهنگ بی گدار از علیرضا پویا

مردم ,دیووانه ,متن ,ای ,آهنگ ,حقارت ,مردم که ,این مردم ,متن آهنگ ,از این ,باطن از
مشخصات
آخرین مطالب این وبلاگ
آخرین جستجو ها